دانشجوی شهیدی که من میشناسم
سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۸ ب.ظ

حرف ما دانشجوی شهیدی را گفت که می شناخت
و من دانشجوی شهیدی را می شناسم که از کوخ روستا به کاخ بندگی رسید
آری او کسی بود که خرداد و هوای ماه آخر بهار قدوم او را به خانه ای رساند که مملو از احساس زحمت کشان روستانشین بود و ذکر یا علی ذکر هر صبح و شامگاهشان لقب می گرفت ...............
پدر به قدوم مبارکش و اردات به علی بن ابی طالب او را قدمعلی نام نهاد تا قدم را به راهی هدایت کند که قلم را به حرکت درآورد......
پدر به قدوم مبارکش و اردات به علی بن ابی طالب او را قدمعلی نام نهاد تا قدم را به راهی هدایت کند که قلم را به حرکت درآورد......

پسر آخر خانواده بود ولی دست روزگار نام او را بر سربرگ خاندان شجاعی در ردیف اول مردانگی و ایثار جاداد تا با نهایت ارادت امضای خود را با رنگ خونش تبرک دهیم...........
صدای زنگ انقلاب که آمد زودتر از همه برخواست تا مبسر او را در نام خوب های روران 1بنویسد و دانشگاه علوم تربیتی اصفهان برای همیشه در قاب شهدای دانشجو نامش را به ارث ببرد...
وی نفر اول از منطقه برای اعزام به جبهه بود و مشوق اصلی جوانان روستا و منطقه براآن جنوبی شد. ازدواج مانع از اعزام او به جنگ نشد و حاصل ازدواجش محمد علی به یاد پدر بود. قدمعلی چند بار مجروح شد و با وجود مجروح شدنش باز هم به جبهه می رفت و در یکی از عملیات ها در پاتک سنگینی که عراق زد نیروهای خودی مجبور به عقب نشینی شدند و در آن زمان که نیروها زیر آتش توپخانه عراق در حال عقب نشینی بودند قدمعلی همه همرزمانش را به عقب فرستاد اما خودش همان جا ماند و برای همیشه جاودان شد.

امروز شناختمت و نوشتم برای تو با نگاه مهربان پدر در شنیدن نامت
امروز شناختم و نوشتم برای تو با صدای فرزند ناشنوایت در گفتن نامت
امروز شناختم و نوشتم برای تو با نگارش سلوک شهادت در نوشتن نامت
و امروز شناختم و نوشتم برای تو و به یاد پس زدن عناوین رنگارنگ دنیایی به دنبال نامت
*****************
من می شناسم تو را که از عشق به عشق رسیدی تا نهایت بندگی را به تصویر خانه ی خشتی خانه ی پدرت پیوند بزنی
وی نفر اول از منطقه برای اعزام به جبهه بود و مشوق اصلی جوانان روستا و منطقه براآن جنوبی شد. ازدواج مانع از اعزام او به جنگ نشد و حاصل ازدواجش محمد علی به یاد پدر بود. قدمعلی چند بار مجروح شد و با وجود مجروح شدنش باز هم به جبهه می رفت و در یکی از عملیات ها در پاتک سنگینی که عراق زد نیروهای خودی مجبور به عقب نشینی شدند و در آن زمان که نیروها زیر آتش توپخانه عراق در حال عقب نشینی بودند قدمعلی همه همرزمانش را به عقب فرستاد اما خودش همان جا ماند و برای همیشه جاودان شد.
وی آسمانی بود و 12/12/ 62 او را برای همیشه به آسمان برد.
عملیات خیبر و منطقه ی طلایه شهادت دانشجوی شهید را به یاد دارد.

امروز شناختمت و نوشتم برای تو با نگاه مهربان پدر در شنیدن نامت
امروز شناختم و نوشتم برای تو با صدای فرزند ناشنوایت در گفتن نامت
امروز شناختم و نوشتم برای تو با نگارش سلوک شهادت در نوشتن نامت
و امروز شناختم و نوشتم برای تو و به یاد پس زدن عناوین رنگارنگ دنیایی به دنبال نامت
*****************
من می شناسم تو را که از عشق به عشق رسیدی تا نهایت بندگی را به تصویر خانه ی خشتی خانه ی پدرت پیوند بزنی
می شناسمت شهید دانشجو قدمعلی شجاعی واژنانی
۹۳/۰۹/۱۸
مطلب وبلاگ شما با عنوان " دانشجوی-شهیدی-که-من-میشناسم " در سایت حرف ما با آدرس http://harfema.ir/10304 انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه حرف ما به شما:
یا علی